زندگی شیرین من و باباییزندگی شیرین من و بابایی، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

سیسمونی نوزاد

شعر کودکانه مورم و دانه می برم

1393/5/20 12:02
نویسنده : مادر خانومی
663 بازدید
اشتراک گذاری

قصه کودکانه,قصه برای کودکان,شعر های کودکانه

مورم و دانه می برم


دانه به لانه می برم

شش پا و دو شاخک دارم


صحرا می رم دون می آرم

اینجا می رم اونجا می رم

پایین میام بالا میرم

تنهایی سخته کار من

سنگینه خیلی بار من

جمع می شویم با مورچه ها

صف می کشیم تو باغچه ها

دنبال هم مثل قطار

با هم می ریم دنبال کار

کار می کنیم کار می کنیم

گندمو انبار می کنیم

تا وقتی که از آسمان

پایین میاد برف و باران

تو لونه بی دون نباشیم

زار و پریشون نباشیم
 

منبع: khaleleila.com
 

پسندها (2)

نظرات (3)

مهسا خانوم
22 مرداد 93 16:32
خاله تازگیا شعر هم مینویسی تو وبت؟ یکبار مورچه ای داشت با مشقت دونه ای رو حمل میکرد منم زدم لهش کردم.همینم مونده بود از مورچه پند بگیرم.والاااااااااااا
مادر خانومی
پاسخ
واسه تو که نیست.واسه بچه هاست.بدو برو خونتون
مهسا خانوم
25 مرداد 93 1:03
نمیرم بوووووووووووووووووووووووووووووووس
مرجان
16 شهریور 93 4:06
سلام وبلاگ قشنگی دارین.خوشحال میشم به وب کوچولوی من هم سربزنین.
مادر خانومی
پاسخ
سلام.ممنونم.به روی چشم